Total search result: 201 (3878 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
|
English |
Persian |
Menu
|
|
cut down to size <idiom> U |
ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست |
|
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
|
unmount U |
برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست |
|
|
leaving files open U |
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست . |
|
|
scramble U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
|
|
scrambled U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
|
|
scrambles U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
|
|
scrambling U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
|
|
postbyte U |
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند |
|
|
Unless the contray is proved . U |
مگر اینکه خلافش ثابت شود |
|
|
IF statement U |
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست |
|
|
monitor U |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
|
|
monitors U |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
|
|
monitored U |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
|
|
word wrap U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
|
|
word U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
|
|
worded U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
|
|
wraparound U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
|
|
The exception proves the rule. U |
استثنا قاعده را ثابت میکند. |
|
|
busiest U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
|
|
busied U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
|
|
busy U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
|
|
busying U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
|
|
busies U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
|
|
busier U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
|
|
check U |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
|
|
checked U |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
|
|
checks U |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
|
|
ancillary equipment U |
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست |
|
|
leap frog test U |
استاندارد که از یک محل ثابت و نه تغییر در حافظه استفاده میکند |
|
|
audit U |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
|
|
audited U |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
|
|
auditing U |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
|
|
audits U |
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه |
|
|
punctuation mark U |
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند |
|
|
punctuation marks U |
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند |
|
|
cross reference generator U |
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند |
|
|
emission theory U |
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند |
|
|
switches U |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
|
|
switched U |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
|
|
switch U |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
|
|
mos U |
حافظه با وضعیت ثابت که از MOSFET برای ذخیره داده دودویی استفاده میکند |
|
|
Internet U |
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند |
|
|
fix U |
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت |
|
|
fixes U |
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت |
|
|
variable displacement pump U |
پمپ سیالی که برونده ان درطیف وسیعی با ثابت ماندن سرعت چرخش تغییر میکند |
|
|
anti- U |
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند |
|
|
link U |
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه |
|
|
object oriented U |
استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند |
|
|
demurrer U |
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند |
|
|
howler U |
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست |
|
|
howlers U |
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست |
|
|
receipt notification U |
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است |
|
|
unmoderated list U |
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند |
|
|
theory of epigensis U |
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه |
|
|
forwarded U |
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست |
|
|
forward U |
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست |
|
|
declaratory statute U |
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند |
|
|
variable ratio U |
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند |
|
|
wimps U |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
|
|
wimp U |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
|
|
edit U |
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود |
|
|
edited U |
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود |
|
|
constant displacement pump U |
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد |
|
|
All is not gold that glitters. <proverb> U |
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست). |
|
|
mail server U |
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند |
|
|
well behaved U |
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند |
|
|
well-behaved U |
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند |
|
|
mfm U |
که بیتهای داده را طبق وضعیت بیت قبل کدگذاری میکند. MFM کاراتر از FM است ولی از کدگذاری RLL کاراتر نیست |
|
|
winchester disk U |
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست |
|
|
static employment U |
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت |
|
|
zero wait state U |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
|
|
step frame U |
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد |
|
|
fixed capital U |
سپرده ثابت اموال ثابت یکان |
|
|
static test U |
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت |
|
|
to wipe out U |
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن |
|
|
modified frequency modulation U |
که بیت داده را طبق وضعیت بیت قبلی کدگذاری میکند. MFM از FM کاراتر است ولی از کدگذاری RLL کاراتر نیست |
|
|
provided he goes at once U |
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود |
|
|
uncreate U |
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن |
|
|
queued U |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
|
|
queueing U |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
|
|
queue U |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
|
|
queues U |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
|
|
transparently U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
|
|
transparent U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
|
|
IBM U |
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است |
|
|
his parentage isunknown U |
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند |
|
|
to put out of the way U |
سربه نیست کردن |
|
|
establish U |
برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن |
|
|
establishes U |
برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن |
|
|
mount U |
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن |
|
|
fixes U |
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن |
|
|
mounts U |
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن |
|
|
fix U |
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن |
|
|
establishing U |
برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن |
|
|
asynchronous U |
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد |
|
|
standing orders U |
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت |
|
|
standing order U |
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت |
|
|
clinching U |
ثابت کردن |
|
|
fixes U |
ثابت کردن |
|
|
prover U |
ثابت کردن |
|
|
to bring home U |
ثابت کردن |
|
|
to let the saw dust out of U |
را ثابت کردن |
|
|
stabilize U |
ثابت کردن |
|
|
pin U |
ثابت کردن |
|
|
prove U |
ثابت کردن |
|
|
truest U |
ثابت کردن |
|
|
clinches U |
ثابت کردن |
|
|
clinched U |
ثابت کردن |
|
|
to make out U |
ثابت کردن |
|
|
stabilizes U |
ثابت کردن |
|
|
proved U |
ثابت کردن |
|
|
stabilized U |
ثابت کردن |
|
|
proves U |
ثابت کردن |
|
|
fix U |
ثابت کردن |
|
|
true U |
ثابت کردن |
|
|
demonstrating U |
ثابت کردن |
|
|
pinned U |
ثابت کردن |
|
|
clinch U |
ثابت کردن |
|
|
truer U |
ثابت کردن |
|
|
stabilises U |
ثابت کردن |
|
|
evidence U |
ثابت کردن |
|
|
demonstrates U |
ثابت کردن |
|
|
fixations U |
ثابت کردن |
|
|
pinning U |
ثابت کردن |
|
|
stabilised U |
ثابت کردن |
|
|
demonstrate U |
ثابت کردن |
|
|
fixation U |
ثابت کردن |
|
|
stabilising U |
ثابت کردن |
|
|
demonstrated U |
ثابت کردن |
|
|
powering U |
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد |
|
|
powered U |
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد |
|
|
powers U |
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد |
|
|
power U |
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد |
|
|
call someone's bluff <idiom> U |
ثابت کردن ادعا |
|
|
to prove with reasons U |
با دلیل ثابت کردن |
|
|
to put one in the wrong U |
کسیرا ثابت کردن |
|
|
stables U |
ثابت کردن استوارشدن |
|
|
reason U |
با دلیل ثابت کردن |
|
|
stable U |
ثابت کردن استوارشدن |
|
|
destabilize U |
غیر ثابت کردن |
|
|
evidence U |
ثابت کردن سند |
|
|
to make a point U |
نکتهای را ثابت کردن |
|
|
reasons U |
با دلیل ثابت کردن |
|
|
Its no joke running a factory . U |
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست |
|
|
cover one's tracks <idiom> U |
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن) |
|
|
dump U |
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند |
|
|
stabilising U |
استوار کردن ثابت شدن |
|
|
stabilize U |
استوار کردن ثابت شدن |
|
|
stabilised U |
استوار کردن ثابت شدن |
|
|
stabilises U |
استوار کردن ثابت شدن |
|
|
evidence U |
شاهد باگواهی ثابت کردن |
|
|
stabilized U |
استوار کردن ثابت شدن |
|
|
nial a line to the counter U |
کذب موضوعی را ثابت کردن |
|
|
stabilizes U |
استوار کردن ثابت شدن |
|
|
He meant to help , no doubt. U |
تردیدن نیست که منظورش کمک کردن بود |
|
|
permanent U |
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست |
|
|
to take action to prevent [stop] such practices U |
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود |
|
|
it is past all hope U |
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست |
|
|
sheet down U |
ثابت کردن بادبان در مقابل باد |
|
|
freeze U |
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن |
|
|
freezes U |
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن |
|
|
jammed U |
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است |
|
|
jam U |
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است |
|
|
jams U |
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است |
|
|
cages U |
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین |
|
|
slush down U |
روغن کاری کردن بکسلهای ثابت ناو |
|
|
hovering U |
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت |
|
|
immobilizing U |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
|
|
immobilize U |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
|
|
immobilises U |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
|
|
immobilising U |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
|
|
immobilised U |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
|
|
immobilizes U |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
|
|
immobilized U |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
|
|
cage U |
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین |
|
|
sample U |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
|
|
sampled U |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
|
|
ascertaining U |
ثابت کردن معین کردن |
|
|
ascertained U |
ثابت کردن معین کردن |
|
|
ascertain U |
ثابت کردن معین کردن |
|
|
posit U |
ثابت کردن فرض کردن |
|
|
attaching U |
مونتاژ کردن ثابت کردن |
|
|
attaches U |
مونتاژ کردن ثابت کردن |
|
|
attach U |
مونتاژ کردن ثابت کردن |
|
|
ascertains U |
ثابت کردن معین کردن |
|
|
to prove oneself U |
نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری |
|
|
repeater U |
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند |
|
|
nonerasable storage U |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
|
|
storage U |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
|
|
lattice U |
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه |
|
|
lattices U |
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه |
|
|
standing U |
ثابت دستورالعمل ثابت |
|
|
hot dog skiing U |
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست |
|
|
intensive cultivation U |
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود |
|
|
smoke test U |
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند |
|
|
bloop U |
عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست |
|
|
to walk the chalk U |
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن |
|
|
ager U |
نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش |
|
|
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U |
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد. |
|
|
steadies U |
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید |
|
|
steadied U |
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید |
|